به گزارش ایکنا، بحران کرونا بیش از پیش نشان داد که امور خیر برای بقا و دوام جامعه تا چه میزان اهمیت دارند. همچنین این برهه فرصتی به منظور بازاندیشی درباره سازوکار امور خیر در ایران پدید میآورد تا ضمن تحلیل نقاط قوت فعالیت خیریهها و سازمانهای مردمنهاد، آنها را آسیبشناسی کنیم و برای بهبود عملکرد آنها، راهکارهایی ارائه شود.
در این راستا، میزگردی با همکاری بنیاد خیریه راهبری آلاء و خبرگزاری ایکنا در محل این خبرگزاری برگزار شد و محمدصالح طیبنیا، عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان و رئیس بنیاد خیریه راهبری آلاء و محمد نصیری، رئیس سازمان داوطلبان و سخنگوی جمعیت هلال احمر، به سؤالهای خبرنگار ایکنا پاسخ گفتند. در این مجال بخش نخست این گفتوگو از نظر میگذرد.
ایکنا ـ براساس نظرسنجی مؤسسه گالوپ، ایران جزء ۱۰ کشور نخست در ظرفیت کار خیر است. چه اقداماتی از نظر حقوقی و حتی فرهنگی لازم است تا این ظرفیت آزاد شود؟
طیبنیا: از برگزاری این میزگرد تشکر میکنم، در پاسخ به سؤال مذکور باید عرض کنم مهمترین عاملی که میتواند ظرفیت امور خیر را آزاد کند، تغییر دیدگاه به مسئله امر خیر است، یعنی این موضوع بیش از آنکه زمینه حقوقی نیاز داشته باشد، زمینه فرهنگی نیاز دارد. متأسفانه نگاهی که در بدنه حاکمیت ما به وجود آمده و نشانههای آن نیز مشهود است، نگاه خوشبینانهای به مسئله خیر و نیکوکاری نیست. متأسفانه این نگاه در میان مردم نیز وجود دارد. مدیران و مسئولان در لایههای مختلف دولت، مجلس، قوه قضائیه و سایر نهادهای حاکمیتی باید این تغییر نگاه را داشته باشند و خودِ خیرین نیز به همین نحو رفتار کنند. نگاه به کار خیر، نباید مقطعی باشد و دامنه فعالیت آن نباید به معیشت محدود شود. امروز فضایی که برای مشارکت مردم در توسعه جوامع پدید آمده است، فقط به حوزه معیشت محدود نمیشود.
خیرین دنیا امروز در همه حوزههای سلامت، آموزشی، پژوهشی، کارآفرینی و … مشارکت میکنند و زمینه توسعه کشورشان را فراهم میآورند. برخی تصور میکنند که تعداد خیریهها و NGOها در کشور ما مطلوب است و در همه موضوعات در همه ایام سال فعال هستند، در حالی که اینگونه نیست. در کشوری مثل آمریکا، بیش از یک میلیون و ۵۰۰ هزار خیریه و سازمان مردمنهاد وجود دارد. در حالی که تعداد خیریهها و سازمانهای مردمنهاد در ایران، کلاً ۱۵ هزار عدد است.
ایکنا ـ البته جمعیت آنها نیز بیشتر است.
طیبنیا: جمعیت آمریکا حدوداً چهار برابر ایران است اما حدود ۱۰۰ برابر ما، خیریه و سازمان مردمنهاد دارد. در آمریکا، ۹۸ درصد مردم به خیریهها و سازمانهای مردمنهاد کمک میکنند در حالی که در کشور ما، اکثر مردم خودشان مستقیماً به نیازمند کمک میکنند. لذا تأکید میکنم که در کنار لزوم تغییر نگاه مسئولان به امور خیر، تغییر نگاه مردم به خیریه نیز لازم است. اگر ظرفیت خیریه آزاد شود، بسیاری از مشکلات کشور حل میشود، شما به دوران صفویه نگاه کنید، تقریباً عمده مسائل کشور با نهاد وقف حل میشده است اما امروز، اوقاف نقش مهمی در توسعه کشور ایفا نمیکند. اگر تغییر نگاه انجام شود، مشارکت بیشتر میشود و به تبع آن، اصلاح قانون و گشایش در حوزههای مشارکتی رخ میدهد. من همین دیروز در یکی از مراکز پژوهشی کشور جلسهای داشتم، آنجا درباره توسعه دانشگاهها و نهادهای آموزشی با استفاده از ظرفیت خیران بحث شد، بسیاری از دانشگاههای جهان، ۳۰ تا ۵۰ درصد بودجه خود را از طریق ظرفیت امور خیر به خصوص وقف، تأمین میکنند، اما در ایران دانشگاهها دولتی است و توسط دولت اداره میشود. نه دولت عزمی دارد که برای مدیریت دانشگاه از خیران استفاده کند و نه خیران تمایل دارند که در این زمینه سرمایهگذاری کنند. لذا به همان حرف اصلی بازمیگردم که از لحاظ فرهنگی به تغییر نگاه نیاز داریم.
نصیری: برای اینکه بتوانیم به طور ساختارمند و منسجم از ظرفیت امور خیر استفاده کنیم و نتایج آن به طور ملموس در جامعه مشهود باشد، باید این تغییر رویکرد انجام گیرد. کار خیر باید به عنوان یکی از ملزومات توسعه کشور مورد توجه قرار گیرد و در مسیر آن، جهتدهی و انسجامبخشی و نظارت وجود داشته باشد. مثالی مطرح میکنم؛ کمتر خیریه و نهاد حمایتی در کشور پیدا میشود که در سیستان و بلوچستان فعالیت نکرده باشد. گاهی که آمار فعالیتهای دو یا سه ساله خیریهها در این استان را بررسی میکنیم، به ارقام عجیبی در میزان کمکها میرسیم، اما آیا در سالهای اخیر، چهره فقر از استان سیستان و بلوچستان زدوده شده است؟ البته در حوزههای آبرسانی، جادهسازی، بهداشتی و معیشتی خدمات مهمی ارائه شده اما در مجموع، چهره فقر هنوز در استان غالب است. علت این است که حرکت خیریهها و سازمانهای مردمنهاد، جهتدهی نشده و میان آنها همافزایی برقرار نشده است.
بعضی میگویند کمک فرد به فرد، بهترین نوع کمک و مورد تأکید آیات قرآن است، لذا خودمان هر جور که بخواهیم به نیازمند کمک میکنیم، گاهی حتی خیریهها نیز این مطلب را میگویند، در حالی که قرآن با الگوسازی و انسجامبخشی و در مسیر تعالی قرار دادن کار خیر مخالف نیست، اگر یک شخص یا یک خیریه میخواهد به کسی یا جایی کمک کند، باید به الگوهای مؤثر در این زمینه توجه کند. امروزه در دنیا سه الگوی مؤثر برای کار خیر وجود دارد: Charity، NGO و CBU. همگی با Charity و NGO آشنا هستیم اما CBU یعنی ساختارهای محلی که به موضوع کار خیریه در جوامع محلی میپردازند، موضوعی بوده که در فرهنگ گذشته ایران، به طور خیلی بارز وجود داشته اما توسعههای شهری باعث شده که این موضوعات کمرنگ شود. امروز در برخی کشورها مثل ترکیه تعداد CBU چندین برابر NGO و Charity است. در ایران نیز از سه سال گذشته، آئیننامه CBU تصویب شده اما هنوز اقدام مؤثری در زمینه آن انجام نشده است. این موضوع هم یکی از اقداماتی است که میتواند ظرفیت امور خیر را آزاد کند.
نکته بعدی این است که باید در ثبت و جریانسازی کار خیر و اینکه کار خیر مؤثر واقع شود، توجه کنیم. یعنی با برخی اقدامات فرمی نیز میتوان وضعیت را بهبود بخشید؛ مثلاً اتفاقی که در سیل خوزستان رخ داد، با زلزله کرمانشاه تفاوت داشت، از این جهت که در بحث جمعآوری کمکهای مالی تمرکز رخ داد و سازمانها و نهادهای گوناگون توانستند به طور شفاف مبالغ قابل توجهی را جمعآوری کنند و هزینهکرد آن را نیز ارائه دهند، برای مثال، جمعیت هلال احمر به تنهایی حدود ۲۶۰ میلیارد تومان وجه نقد از مردم جمعآوری کرد. نتیجه تجمع وجوه این شد که در ساخت منزل که چندین برابر کرمانشاه به آن نیاز بود، کار بزرگی انجام شود. پس جمعبندی سخنان من در این بخش این است که اگر ساختار CBU را تقویت کنیم و ساختار افقی برای هدایت و جهتدهی به خیریهها و NGOها داشته باشیم، جریانسازی و اثرگذاری کار خیر بیشتر میشود.
ایکنا_ آیا ایده انسجام و متحد کردن خیریهها و NGO امکانپذیر است؟ چقدر به این سمت حرکت کردهایم؟
طیبنیا: باید تعریف خود را از اتحاد و انسجام مشخص کنیم؛ چون ممکن است من به عنوان مدیر یک خیریه، برداشت خاصی از این قضیه داشته باشم و سایرین برداشت دیگری داشته باشند. اتحاد از آن واژههای مقدسی است که همه آن را قبول دارند اما در مقام عمل، برداشتهای متفاوتی از آن وجود دارد. اگر اتحاد و انسجام را به معنای مشارکت و همافزایی بگیریم، کار درست و ارزشمندی است اما این کار باید با ظرافت و نرمی انجام شود، اینگونه صحیح نیست که یک نهاد حاکمیتی بخواهد متولی این اتحاد شود و بگوید خیریهها در این قالب که ما مشخص میکنیم باید همافزایی کنند. برخی از بسترهای نرم این تحول در کشور ما محقق شده و بسیار موفق نیز بوده است. نمونهاش مجمع خیرین مدرسهساز است که تحت یک نظام مشارکتی فعالیت میکنند و تکلیف خیران و آموزش و پرورش در آن مشخص است. نمونههایی همچون مجمع خیرین مدرسهساز و مجمع خیرین سلامت که از دل خیریهها شکل گرفتهاند، به نظر من نمونههای موفقی هستند و قابلیت الگو شدن دارند. اتفاق دیگری که باید بیفتد، آسیبشناسی و ارزشیابی نظام حکمرانی در موضوع امور خیر است. بنیاد آلاء امسال همایشی با عنوان آسیبشناسی و ارزشیابی نظام حکمرانی امر خیر در ایران برگزار میکند. اگر تکلیف بخشهای مختلف در این حوزه مشخص شود، بسیاری از مشکلات مرتفع میشود. یعنی دقیقاً دولت و حاکمیت جایگاه خود را به عنوان یک نهاد سیاستگذار و ناظر تعیین کند و بیش از آن هم ورود نکند. خیریهها هم محدوده فعالیت خود را بدانند و مردم نیز که مخاطبان اصلی هستند، با وظایف خود آشنا شوند. در این فرایند، خود به خود، همافزایی محقق خواهد شد.
ایکنا ــ بعضی معتقدند مراکزی که برای خیریهها و NGOها مجوز صادر میکنند باید واحد باشند؛ چون در حال حاضر وزارتخانههای کشور، ورزش و جوانان و بهداشت، نیروی انتظامی، سازمان بهزیستی و… به صدور مجوز اقدام میکنند. به نظر شما وجود مرکزی واحد برای صدور مجوز ضرورت دارد؟
طیبنیا: ما چند سال است که بر الگوی این مسئله کار میکنیم، الگوی سایر کشورها را نیز بررسی کردهایم. آنچه که مسلّم است، حاکمیت حتماً در زمینه صدور مجوز باید نقش داشته باشد، اما اعتقاد ما این است که فرایند اجرایی صدور مجوز میتواند به خود خیریهها و NGOها واگذار شود. مثل کاری که در اصناف رخ میدهد، من که سنخ و صنف خودم را میشناسم، از یک نهاد حاکمیتی بهتر میفهمم کسی که درخواست مجوز دارد، انگیزهاش چیست. امروز هیچ سازمانی در کشور نمیتواند آمار کل خیریهها و NGOها را اعلام کند زیرا نهادهای متعددی به صدور مجوز اقدام کردهاند بدون اینکه هیچ هماهنگیای بین آنها وجود داشته باشد! این را هم اضافه کنم که امروز، مساجد، حسینیهها، هیئات مذهبی و … در تعریف نهاد خیر میگنجند و عملاً خیریه هستند. اینها نیز مرکز واحد برای صدور مجوز ندارند و از نهادهایی مثل سازمان تبلیغات، سازمان اوقاف و … مجوز میگیرند.
نصیری: خیلی از موضوعات با قانون حلشدنی نیست، باید در نگاه مدیران کشور و نگاه مردم به امر خیر تغییر رویکرد رخ دهد. برای اینکه مرکز واحدی برای اعطای مجوز، حداقل در مورد خیریهها، وجود داشته باشد، تقریباً همه فعالان امور خیر به اتفاق نظر رسیدهاند زیرا آسیبهای تعدد مراکز صدور مجوز را از نزدیک لمس کردهاند. اگر این مقصود محقق نمیشود علت اصلیاش این است که نهادهای صادرکننده مجوز زیر بار تجمیع مراکز صدور مجوز نمیروند، چراکه صدور مجوز برایشان کارکرد و بهرههای مثبت دارد.
ایکنا ــ بهره مثبت یعنی بهره مالی کسب میکنند؟
نصیری: از این جهت که مثلاً وقتی بهزیستی به مؤسساتی مجوز میدهد و آنها را ذیل خود میآورد، بخش عمدهای از وظایف مددکاری خود را با نهادهای مدنی تسهیم میکند و بهتر میتواند اهداف سازمانی خود را محقق کند. یا مثلاً وزارت کشور که واجد سازمان اجتماعی است و در حوزه آسیبهای اجتماعی مسئولیتهایی دارد، با صدور مجوز به مؤسسات، از آنها در راستای وظایف سازمانی خود بهره مثبت کسب میکند. لذا از این منظر، همه سازمانهای صادرکننده مجوز در برابر تجمیع مراکز صدور مجوز مقاومت میکنند. اگر رئوس حاکمیت با تعریف صحیح و بررسی همه جوانب در این زمینه به الگویی برسند، شاید بتوان امید داشت که این تجمیع اتفاق بیفتد. همانطور که آقای طیبنیا اشاره کردند، موضوع هیئات مذهبی نیز مهم است، آیا یک هیئت مذهبی میتواند با حساب شخصی به جمعآوری پول از مردم اقدام کند؟ در همین حادثه کرونا، ۳۰ تا ۳۵ حساب شخصی مسدود شده و تا الان کسی دنبالش نرفته است! به عنوان خیریه و هیئت، از مردم پول جمع کردهاند اما وقتی حساب مسدود شده است به بانک مراجعه نکردهاند. این یعنی کارشان مشکلی دارد و انگیزههای دیگری داشتهاند.
باید باور کنیم که همه سازمانها و نهادها و تشکلهای مردمنهاد، در موضوعات مختلف مثل محیط زیست، آموزش و … سبکبالتر، با دوامتر و مؤثرتر از نهادهای حاکمیتی فعالیت میکنند و خیلی مؤثرتر میتوانند در جوامع محلی به ارائه خدمات بپردازند. نگاه مدیران ما به خیریهها نگاه قلکی است که هر وقت مشکلی پیدا شد، از قلک خیریهها بهرهای ببرند، مثلاً هر وقت مشکلی پیش آمد، خیّر بیاید مدرسه بسازد و بعد آن مدرسه در اختیار مسئولان آموزش و پرورش قرار گیرد! در حالی که ما میگوییم فعالیت خیریهها و NGOها نباید فقط به دوران بحران محدود باشد بلکه در همه ایام سال به آنها بها داده شود و اگر هم خدمتی ارائه دادند، در تصمیمسازی، توسعه و نظارت بر آن دخیل باشند.
امید داریم فرمایش مقام معظم رهبری درباره مدیریت جوان – که البته منظورشان از جوان، تفکر جوان و پویا بود – در گام دوم انقلاب پررنگ شود و مدیرانی سر کار بیایند که به حوزه تشکلهای مردمنهاد با این رویکرد، نگاه کنند.